نشانههای صدق ادّعای نبوّت
وقتی پیامبران آمدند سه چیز همراهشان بود:
۱- بیّنه
بیّنه یعنی دلیل روشن بر صدق ادّعای نبوّت. وقتی كسی ادّعا میكند که: «من رسول و فرستادهای از جانب خدایم» مردم عاقل نباید به صرف ادّعا، گفتار او را بپذیرند؛ بلكه باید از او درخواستِ دلیل كنند؛ یعنی، از او بخواهند برای اثبات صدق ادّعای خود، دلیل روشنی اقامه كند. در اصطلاح علم كلام، از این دلیل، به معجزه تعبیر میشود. معجزه و اعجاز، یعنی كاری كه تنها از ارادهی خداوند سرچشمه گرفته و بشر عادی از انجام آن عاجز است.
البته در قرآن، كلمهی معجزه به معنای كار خارقالعاده یا دلیلی بر صدق ادّعای نبوّت نیامده است، ولی كلمهی مُعْجِزِین آمده كه آن، معنای دیگری دارد. آنچه در قرآن به این معنا آمده است به آیت تعبیر شده است. آیت یعنی نشانه و جمع آن، آیات است. قرآن میفرماید: ما همراه رسولان خود، نشانههایی میفرستیم تا مردم از روی آن نشانهها، به صادق بودن ادّعای آن رسولان پی ببرند.
این نشانه و آیت باید امری خارقالعاده و خارج از جریان عادی باشد. چون شخص مدّعی رسالت، ادّعای ارتباط خاصّی با مقام اَعلای رُبوبی دارد و این یك امر خارقالعادهی روحی و خارج از جریان عادی است، پس باید برای اثبات صدق این ادّعا، یك كار خارقالعادهای انجام بدهد تا شاهدی بر صدق ادّعایش باشد و معلوم شود كه از جانب خداوندِ متعال به او مدد میرسد و گفتارش تأیید میشود و به اذن خدا كار میكند؛ زیرا فرموده است:
«...وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أنْ یَأتِیَ بِآیَةٍ إلاّ بِإذْنِ اللهِ...»؛[1]
«... هیچ رسولی نمیتواند آیتی بیاورد مگر اینكه از جانب خدا اجازه داشته باشد...».
این اذن، اذنِ تكوینی است، نه گفتاری به این معنا كه به او بگوید برو این كار را بكن. اذن تكوینی، یعنی خدا در ارادهی پیامبر، نیرویی قرار داده كه با آن نیروی ارادی میتواند كار خارقالعاده انجام دهد؛ مثلاً حضرت كلیم، موسیبنعمران(ع) میتواند به اذن خدا عصا را كه چوب خشكیدهای است به حیوان عظیمالجثّهای تبدیل كند تا خروارها طناب و چوبهایی كه ساحران فرعون جمع كرده بودند، همه را ببلعد و سپس آن را به همان صورت اوّلش كه عصا بود برگرداند!
بشر عادی، قادر به این كار نیست و این كار جز از طریق اذن تكوینی خدا كه عَلی کُلّ شَیء قَدیر است تحقّق نخواهد یافت.
یا بیرون آوردن شتر از دلِ كوه، كار بشر عادی نیست كه با اراده و اشارهی او، كوه همچون زنِ باردارِ در حالِ زایمان، نالهای هولانگیز سر داده و شكافته شود و شتری سالم و كامل از شكم آن بیرون بیاید و این شتر نیز بدون فاصلهی زمانی، بچّهای بزاید!!
آیا این از حیث جریان عادی ممكن است؟ بدیهی است كه ممكن نیست؛ ولی حضرت صالح پیامبر(ع) به اذن خدا، چنین کاری کرد.[2]
و یا كسی در میان آتشی بیفتد و آن آتش برای او به گلستان تبدیل شود! معلوم است كه این، برای بشر عادی ممكن نیست؛ امّا برای حضرت ابراهیم خلیلالرّحمن(ع) محقّق شد. در قرآن آمده است:
«قُلْنا یا نارُ كُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إبْراهِیمَ»؛[3]
«گفتیم: ای آتش؛ بر ابراهیم سرد و سالم باش».
حال، وقتی بشری این كارها را انجام داد میفهمیم كه او از سوی خدا اجازه دارد و این، بیّنه و آیت و نشانهی صدق ادّعای رسالت اوست.
۲ـ کتاب
رسولان خدا پس از ارائهی بیّنه و اثبات رسالت آسمانی خود، كتاب، یعنی قانون و برنامهی زندگی را ـ كه از جانب خداوند حكیم تشریع و تنظیم شده است ـ به بشر عرضه میکنند؛ چنان که میفرماید:
«وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ»؛
«ما همراه آنان کتاب نازل کردیم».
چون خودِ بشر نمیتواند طوری قانون وضع كند كه تمام حالات جسمی و روحی، فردی و اجتماعی، دنیوی و برزخی و محشریاش را در نظر بگیرد و صلاح و فساد تمام ابعاد وجودِ خود را تشخیص داده و مصلحت همه جانبه را تأمین نماید و لذا به كتاب آسمانی نیاز دارد كه نازل كنندهی آن، یعنی خداوندِ خالقِ انسان، احاطهی كامل به تمام ابعاد وجود مخلوق خود دارد.
۳ـ میزان
میزان؛ یعنی وسیلهی سنجش و معیار تشخیص. كتاب، احكام و قوانینی را بیان میكند، امّا ممكن است این قوانین و احكام در عالم خارج محقّق نشوند و همچنان در مرحلهی علمی و نظری باقی بمانند و فقط برای آگاه شدن مردم از احكام باشد در این صورت كتاب از مرحلهی ذهنیّت خارج نمیشود و به مرحلهی عینیّت نمیرسد؛ آنگاه كتاب در میان ما فقط وجود لفظی دارد، آن را تلفّظ میكنیم و میخوانیم. وجود كَتبی هم دارد؛ یعنی، آن را روی كاغذها و كتیبهها مینویسیم. وجود ذهنی نیز دارد؛ یعنی، مفاهیم آن را در ذهن خود جای داده و معانی آن را میفهمیم؛ ولی هیچكدام از این مراحل وجودیِ قرآن، نمیتواند اثر مطلوب آن را كه هدایت و پرورش انسان است ایفا نماید. زیرا آنچه كه اثربخش است وجودِ عینی هر حقیقت است نه وجودِ لفظی و كتبی و ذهنی آن؛ مثلاً آتش، نه لفظ آن، خاصیّت سوزندگی دارد و نه نوشته و نه معنا و مفهوم آن؛ بلكه وجود عینی و خارجی آن است كه هر جا افتاد میسوزاند.
آن مرتبهای از كتاب آسمانی اثربخش است كه تحقّق عینی و خارجی پیدا كند؛ یعنی، تمام حقایق آن از معارف و احكامش در وجود یك انسان، متجلّی شود و تمام ابعاد وجودی انسان، تجلّیگاهِ اخلاق و احكام آسمانی قرآن شود. در این صورت است كه این انسان كامل، وجود عینیِ كتاب و میزان میشود و سایر انسانها باید خودشان را از نظر عقاید، اخلاق و اعمال، با او بسنجند و نقص و كمال خود را از روی تطابق و عدم تطابق با افكار و احوال او به دست آورند.
بنابراین، او باید انسانی باشد كه هم عالِم به تمام حقایق و ابعاد قرآن باشد و هم معصوم و مبرّی از هرگونه اشتباه و خطا در فكر و عمل؛ تا هم عیناً تحقّقبخش به قرآن و هم میزان و الگو و اسوهی كامل برای دیگران باشد. در اصطلاح دینی از چنین انسان به امام تعبیر میكنیم. در تفسیر آمده است:
(اَلْمِیزانُ، اَلاِمامُ)؛[4]
«امام، میزان است».
در زیارت امام امیرالمؤمنین(ع) آمده است:
(اَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الْاِیمانِ وَ مِیزانِ الْاَعْمالِ)؛[5]
«سلام بر امامی كه سَرور ایمان و میزان اعمال است».
(اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِیزانَ یَوْمِ الْحِسابِ)؛[6]
«سلام بر تو ای كسی كه نزد او علم كتاب است؛ سلام بر تو ای میزانِ روز حساب».
در آخرین آیهی سورهی رعد میخوانیم:
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللهِ شَهِیداً بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛[7]
«مردم كافر میگویند: تو فرستادهای از جانب خدا نیستی. بگو: كافی است كه خدا و كسی كه علم كتاب نزد اوست، شاهد من باشند».
امامان معصوم(ع)؛ عالم به حقایق آسمانی قرآن
در روایات تفسیری آمده است که مقصود از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ، امام امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان معصوم آن حضرت هستند كه به حقایق آسمانیِ قرآن علم دارند.[8]
حاصل گفتار این شد كه: مقصود از بیّنات در آیهی مورد بحث،[9] خوارق عادات و معجزات است و مقصود از كتاب، قوانین آسمانی كه مصداق اعلای آن، قرآن كریم است و مقصود از میزان، امام امیرالمؤمنین(ع) و امامان معصوم از فرزندان آن حضرتند كه جامعهی اسلامی در هر زمان باید عقاید و اخلاق و اعمال خودشان را با عقاید و اخلاق و اعمالِ آن امامان معصوم(ع) بسنجند تا از صراط مستقیم حق منحرف نگردند.
«...وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ...»؛
و تعبیر انزال در مورد میزان روشنگر این حقیقت است كه میزان از تقدیر و تدبیر و اراده و مشیّت ذات اقدس ربّالعالمین نشأت گرفته است، همانگونه كه در آیهی مورد بحث راجع به حدید، یعنی آهن نیز تعبیر به انزال شده و فرموده:
«...وَ أنْزَلْنَا الْحَدِیدَ...»؛
«...و آهن را نازل کردیم...».
و هم چنین در مورد چهارپایان فرموده است:
«...وَ أنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْاَنْعامِ ثَمانِیَةَ أزْواجٍ...»؛[10]
«هشت زوج از چهارپایان، برای شما نازل كرد...».
مقصود از انزال در این موارد، فرود آوردن از آسمان نیست، بلكه مقصود، اعطا از مقام بالا به پایین است.
جداسازی قرآن از میزان، تلاشی بیثمر!
پس از رحلت پیامبر اكرم(ص) پیوسته منافقان كوشیدهاند كتاب را از میزان جدا كنند و همین تلاش و كوشش هنوز ادامه دارد و میگویند: ما قرآن را قبول داریم و به امام نیاز نداریم؛ یعنی میخواهند همان نظر عُمَر(!!) را احیا كنند كه گفت: حَسْبُنا کِتابُ اللهِ،[11]«قرآن، برای ما كافی است» و مرجعِ دینی ماست و میزان، نیز همان كسی است كه حكومت به دست اوست و فرمان او مطاع است، هر كه میخواهد باشد!
ما موظّفیم با آیات قرآن مأنوس باشیم و خوب بدانیم قرآن چه كسی را نشان میدهد تا مطلب كلی و مجمل آن را روشن سازد و در میان امّت، میزان باشد. خداوند در سورهی رعد میفرماید: در كنار قرآن، باید كسی شاهد بر نبوّت و رسالت رسول باشد و او:
«... مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛
«... کسی است که علم کتاب در نزد اوست».
از این رو در سورهی حدید نیز در آیهی مورد بحث میفرماید: تنها آمدنِ رسول و ارائهی بیّنه و انزال كتاب برای قیام به قسط كافی نیست، بلكه وجودِ میزان، لازم است تاتحقّقبخش وجودِ عینی كتاب و الگو و اسوه برای امّت باشد.
خودآزمایی
1- وقتی پیامبران آمدند چه چیزهایی همراهشان بود؟ مقصود هر کدام را بیان کنید.
2- اذنی از جانب خداوند سبحان که رسولان به وسیله آن آیتی میآورند، چگونه اذنی است؟ توضیح دهید.
3- در اصطلاح دینی تعبیر «امام» برای چه انسانی به کار میرود؟شرح دهید
پینوشتها
[1]. سورهی رعد، آیهی ۳۸.
[2]. تفسیر نورالثّقلین، جلد ٢، صفحهی ۴۸.
[3]. سورهی انبیاء، آیهی ۶۹.
[4]. تفسیر نور الثّقلین، جلد ٥، صفحهی ۲۴۹.
[5]. مفاتیح الجنان، زیارت چهارم از زیارت مطلقهی امیرالمؤمنین(ع).
[6]. همان، زیارت دوم از زیارت مخصوصهی امیرالمؤمنین(ع).
[7]. سورهی رعد، آیهی ۴۳.
[8]. تفسیر نور الثّقلین، جلد ۲، صفحهی ۵۲۱.
[9]. سورهی حدید، آیهی ۲۵.
[10]. سورهی زمر، آیهی ۶.
[11]. النّصّ و الاجتهاد، صفحهی ۸۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی